انجمن سمپاد انجمنی است به شکل پایلوت جامعه، که علیرغم تلاش برای پیشتاز بودن در جامعه متاسفانه به همان صورت جامعه از همان سوء رفتارها و سوء مدیریتها رنج برده و در فراز و فرود زیادی بوده است و اکنون به قول آقای مهندس رفیعی پوستهای از آن مانده است. بنا به درخواست و پیگیریهای مکرر مهندس رفیعی تحلیل زیر را از انجمن که مواردی از آن را در سالهای۹۰ نوشتهام و به طور شفاهی در جلسات هماندیشی آن سالها طرح کردم همراه با بخشهای جدیدی که همه حاصل رصد ده ساله من از انجمن تهران و یزد از سال۸۶ است، اینجا مینویسم. این مقاله گرچه برای انجمن نوشته شده میتواند برای جامعه مفید باشد. چرا که انجمن سمپاد هم بر آمده از جامعه است و گرچه انتظار میرفت بخاطر گرد هم آمدن صاحبان استعداد، در زمینههایی پیشرو جامعه باشد اما در بسیاری عرصهها از همان مشکلات گریبانگیر جامعه رنج میبرد که یادآور سخن معروف افلاطون در جمهوری است. این تحلیل شامل هدف انجمن، برنامههای انجمن، چرایی این سیر قهقرایی و آسیبشناسی انجمن میباشد. تحلیل زیر بر مبنای آسیب شناسیهایی است که مجال مقالهای جدا را میطلبد. این تحلیل را در پاسخ به این سوال مشخص نوشتهام که انجمن در جذب و نگه داشتن اعضا و آفریدن حس همبستگی و تعلق چطور میتوانست و میتواند عمل کند و مخاطب آن اعضا، هیاتهای مدیره (منظورم تمام دوره) و کلا همه سمپادیها است. هر کدام از موارد زیر میتواند یک مقاله جدا باشد اما خلاصه میکنم. زیر هر کدام قید شده مربوط به بحث هدف، برنامه، یا آسیبشناسی:
۱. گفتگو:
شاهکلید رشد جامعه و بقای انجمنهایی مثل سمپاد و غیره گفتگو است. انجمن از بیهدفی یا روشن نبودن هدف برای اعضا و حتی هیات مدیره رنج برده و میبرد. بارها از اعضا شنیدهایم میپرسند از اینکه در پاتوق و … جمع میشوید چه هدفی دارید و پاسخ شنیدهایم انجمن قرار نیست کار خاصی بکند. انجمن بستر است. یا مقالاتی خواندیم که انجمن میخواهد هویتسازی کند. اما بستر بیگفتگو، دیگر نقش بستر بودن خود را هم از دست میدهد. پاتوقها و سایر برنامهها محلی است که از کلونیها و گروههای به قول دکتر مدرسی صلب تشکیل میشود که عضو جدیدی را به خود راه نمیدهند.کلونی سال بالاییها، کلونی خروجیهای فلان سال، کلونی خانمها کلونی آقایان … که آقای دکتر مدرسی ضمن تشخیص آنها در مقالهای به دنبال راهکار بودند. اما چرا؟ جواب: به علت عدم گفتگو. کلی پاتوق و همایش یازده فروردین برنامهی تفریحی شرکت کردیم اما یک گفتمان درست بین اعضای شرکت کننده رخ نمیدهد. رشتهی اتصال هویتسازی وجود ندارد. شاید بگویید حرف که خیلی زده میشود. اما در پاتوقها آن گروههای صلب میآیند در خودشان حرف میزنند نه گفتگو، سایرین را نگاه میکنند، گاهی به هم میخندند و کمکم به این نتیجه میرسند که میتوانند با گروه خود به جای دیگری غیر پاتوق و برنامههای انجمن بروند و انجمن چه ضرورت دارد.
گفتگو همان رشتهی اتصال هویتساز است. همان بستر است. که اگر درست اجرا شود میتواند اعضا را به فکر و به همکاری دعوت کند و از مشکلات آگاهشان کند، احساس تعلق بیافریند و… . برای گفتگو میتوان یک مقاله جدا اختصاص داد.
گفتگو برنامه و وسیله برای رسیدن به هدف نیست. بلکه در انجمنی مردم نهاد که ماهیت آن ارتباط است و میخواهد بستر باشد گفتگوی درست، هدف اولی و نهایی و بیسیک است. گفتگو به معنای تمرین سخنوری نیست. بلکه به معنای تمرین گوش دادن به حرف طرف مقابل ضمن امکان بیان حرف خود بصورت مناسب و مستدل است. آمادگی برای پذیرش و قبول حرفهای با استدلال است و شرایط دیگر که مجال نیست. برقراری گفتمان است. گفتگو چیزی که جهان سوم فاقد آن است.
راهکار:
اول باید ضرورت گفتگو را شناخت و گفتگوی درست را شناخت. شکلگیری گفتمان را شناخت و جلساتی برای شناخت آن برگزار کرد. بعد میتوان از پتانسیلهای موجود پاتوق و همایش یازده فروردین استفاده کرد و آن را به بستر واقعی تبدیل کرد با فراهم کردن فضای گفتگوی عمومی. فقط نیم ساعت از زمان پاتوق را از اعضای سال بالایی موجود که الان کم شدهاند یا اعضای داوطلب خواست دربارهی تجربیاتشان در انجمن، یا در کار و درس و … برای کل جمع صحبت کند و فضای گفتگو و تعامل و اتصال اعضا را برای نیم ساعت فراهم کنند. پرسش بیافرینند. سخنرانیهای انگیزشی حتی در گردهم آییهای شرکتهای هرمی بود. حتی هیات مدیره میتواند مشکلاتش را در پاتوق فقط نیم الی یک ساعت مطرح کند و بعد دوباره اعضا بروند دنبال کلونیها و دید و بازدیدها و حرفهای خودشان. میتوان یک بار در سال جلسه هماندیشی، هیات مدیره و پاتوق را یکی و مشترک کرد و هیات مدیره و اعضا حرفهای یکدیگر را بشنوند. البته این جلسهی مشترک جای حل اختلافات و برنامهریزیهای موردی نیست و مدیریت بالا میطلبد. لازم نیست در پاتوق بحثهای موضوعدار بشود. اینکه اعضا صرفا خود را معرفی کنند اتصال را به وجود نمیآورد. گفتگو هم تمرین گفتگو در جامعه را به وجود میآورد و هم اعضا را با هم و با توانمندیهای یکدیگر آشنا میکند.
در جلسات دیدن فیلم در سینما بعد از آن یه جلسهی نقد ولو کوتاه گذاشته شود.
در یازده فروردین بجای فقط برنامههای نمایش و سرگرمی زمانی برای این باشد و …
نکته: میبینید که این هدف با برنامه قاطی نشده و چیز جدایی هم نیست. همه چیزهای دیگر: آسیبشناسی و برنامه و تحلیل باید حول این هدف اصلی یعنی گفتگو و ایجاد گفتمان شکل بگیرد. این هدف، یعنی گفتگو، مانع برنامههای دیگر نمیشود بلکه هدف و سرلوحهی برنامههای دیگر است. در همان برنامههای گردشگری، تفریحی، ورزش و سرگرمی و همایشها،کوهنوردی و … هم گفتگو اساس کار است و اصولا هر جا انسان هست و الا اعضایی که در گروههای صلب نیستند احساس عدم تعلق به جمع و بیهویتی کرده و ریزش میکنند. گفتمان باید حول چه باشد؟ علت نیاز ما به گروهها و انجیاوهایی این چنین. اینکه گفتگوی درست چیست و بسط گفتمان حول چه محوری باید باشد مقالهای جدا میطلبد که بماند.
گفتگو هدف انجمن باید باشد. هم نبود گفتگوی اصولی از آسیبهای انجمن بود. همانطور که میبینید پیادهسازی این هدف خیلی وقت هیات مدیره و اعضا را نمیگیرد.
۲. تفکیک بین هدف، برنامه و آسیبشناسی
در جلسات و در ذهن خود باید بتوانیم هدف را روشن کنیم و به گفتمان تبدیلش کنیم. خیلی وقتها و متاسفانه در اساس نامهی انجمن هدف با برنامه قاطی شده است. در نتیجه اهدافی در نظر گرفته شده که بیشتر شبیه برنامه است. معلوم نیست چه کسی باید انجامشان بدهد. هیات مدیره یا اعضای سرشلوغ؟
۳. آسیبشناسی
آسیبشناسی بحث مهمی است که هیات مدیره و جلسههای هماندیشی و اتاق فکر بهتر است به آن بپردازند. آسیبشناسی هم شرایط خودش را دارد که مجال نیست. بعضی از موارد زیر آسیبشناسی است.
۴. مسخره کردن
از خصوصیات یزدیهاست. که ضربه زننده و آفت مورد قبل، یعنی گفتگوی سالم است. ایرانیها معروف است به سرعت جوک میسازند. ژن برتر را یادتان هست. بخصوص یزدیها به علتهایی چون نبودن امکانات تفریحی و تخلیه انرژی و … مواردی که نمیخواهم خیلی وارد بحث ریشهیابی آن بشوم بیشتر و رو در رو یکدیگر را مسخره میکنند و فضاها را با هم قاطی میکنند. هم دورهایهای من آقای میرجلیلی معلم ریاضی و خاطرهاش را یادشان هست. مسخره کردن اولین آسیبش ایجاد ترس است. چه بسیار کارهای جدیدی که با تصور مسخره شدن از آن دست کشیدید و چه بسیار اعضای انجمن که از انجمن کناره گرفتند و مانع که برای گفتگوی درست ایجاد شد.
این در بحث آسیب شناسی میگنجد.
۵. حق مولف و مصنف را رعایت کنید!
فقط دزدیدن ایده در مقاله اتفاق نمیافتد. فقط در شرکتهای دولتی کار دزدی اتفاق نمیافتد. این از آسیبهای انجمن است. خوب است اگر کسی در انجمن ایده یا گفتهای پیشنهاد میدهد یا برنامه و گروهی راهاندازی میکند به نام خود او مطرح شود. درست است که مدیران و اعضا در انجمن حقوقی دریافت نمیکنند اما حداقل مشوق آنها این است که کارشان به نام خودشان باشد و اطلاعرسانی شود. استیو جابز بازی در این مورد و رقابت ناسالم را کنارگذاشتن.
مزایای این کار: افراد تشویق میشوند. اعضا افراد فعال را میشناسند و برای رای دادن در آینده مد نظر میگیرند. دلسردی و ریزش نیروها بوجود نمیآید.
راه کار: درگزارش جلسات هیات مدیره و هماندیشی و سایر، تصمیمها و بحثها با نام پیشنهاددهنده قید شود. نقل قولهای شفاهی با آوردن نام گوینده باشد. رسانهای فعال و دو طرفه مثل سایت باشد که فعالیتها را پوششدهی کند. هر کسی از اعضا تحلیلی مکتوب در گروههای تلگرامی میگذارد نام خود را ذیل آن عنوان کند. تا هم نسبت به حرف خود مسول باشد و هم به نام خود فرد باشد.
مورد ۵ ما را به موضوع رسانه میرساند. این کارها خیلی وقت هیات مدیره و اعضا را نمیگیرد. رعایت حق صاحب فکر در بحث آسیبشناسی میگنجد.
۶. رسانه دو سویه
رسانه قدرت است. در دست دولتها و جوامع و مردم صاحب رسانه … از در جمله انجمن. رسانه باید قابل دسترس و بازدید برای همه و دو سویه و حافظهدار باشد و این فقط با سایت ممکن است. نه با گروه تلگرامی و وایبری و … من سایت انجمن را دیدم برای آن در قسمت مقاله پیشبینی شده که بتوانند اعضا تحلیل خود و نقد و نظر خود را بدهند که بهتر است فعال و دسترسپذیر باشد. رسانهی زنده نشان میدهد:
- انجمن زنده است.
- امکان حافظهسازی برای انجمن به وجود میآورد. حافظهی تاریخی که ایرانیها فاقد آن هستند. که خطاهای خود را صد باره تکرار نکنیم.
- باعث رعایت حقوق مولف و مصنف میشود.
- و باعث میشود گفتمانی اگر وجود داشته باشد انعکاس یابد.
رسانه در بحث هدف و برنامه میگنجد.
۷. انتقاد
انتقاد همیشه باید وجود داشته باشد. اینکه گذشتهها گذشته صلوات بفرست، باعث میگردد ما اشتباهات خودمان را بارها تکرار کنیم. انتقاد و نظر بهتر است در رسانه به شکل درست و مکتوب توسط اعضای دغدغهمند مطرح شود. که سیستم انجمن حافظهدار گردد. ILهمچنین مورد مطالبهی اعضا شود. اما انتقاد درست چیست؟ انتقاد با غر زدن و نق زدن تفاوت دارد. بعضی ساکتند تا کاری انجام بگیرد و یا حرفی زده بشود و آنوقت بدون اینکه حتی استدلال، تبین، پیشنهاد و کمک بکنند غر میزنند. انتقاد درست اینست که با تبیین همراه باشد. انتقادگر باید اول بتواند شرایط و موقعیت را درست فهمیده، تبیین کند. بتواند آسیبشناسی و بعد از آن با تبیین شاید خود به این نتیجه رسید که در شرایط موجود کاری که آن را انتقاد میکرد بهترین کار یا نحوه عمل بوده است و انتقاد مطرح نیست و یا شاید انتقاد را شایسته طرح دید. بعد این انتقاد و نظر باید با استدلال و چه بیانی مطرح شود؟ این بر میگردد به بحث گفتگو و کجا مطرح شود؟ این بر میگردد به بحث رسانه و جلسات. همین نوشته هم بجای نقد خوب است فکر شود.
این بحث آسیبشناسی و برنامه است.
۸. فرد یا سیستم
انجمن نباید متکی به فرد شود بلکه باید سیستم باشد کاملا درست است. در عین حال بعضی جاها به قول دکتر مدرسی سیستم نیاز پیدا میکند به افراد. اما چه افرادی؟ پس دقت کنیم در سیستم افرادی که اسمشان را میگذارم ح فگرا امور را به دست نگیرند. اشکالی ندارد افرادی که سعی در کمک گرفتن از همه میکنند. این افراد سیستم را تقویت میکنند. مانند دکتر مدرسی یا رفیعی و… یا سیاستگذاران درست. اما افراد حذفگرا، خود و گروه طرفدارانشان را تقویت و سیستم را متکی به خود میکنند و اگر کنار بکشند سیستم با آنها فرو میریزد. حذف گرا کیست؟
این بحث آسیب شناسی است.
۹. افراد حذفگرا
بعضی افراد با حذف دیگران سعی در مطرح کردن خود دارند یا پیشرفت. حالا در جلسات و برنامهها با حذف و کمرنگ نشان دادن دیگران و کارهایشان … باید مواظب این افراد در جلسات، برنامهها و کلا جامعه بود. بعلاوه نگران شعار: دیگی که برای من نجوشد کله سگ در آن بجوشد.
بحث آسیبشناسی.
۱۰. جلسات طوفان فکری
جلسات طوفان فکری و برین استورم و برنامههای ضربتی، و «اسمش باشد» راه حل مسایل انسانی و مدیریتی نیست. لااقل نمیتواند به سوالی که این مقاله قصد پاسخگویی آن را داشت جواب بدهد.
۱۱. بستان بزن
زیاد انتقاد میشود که هیات مدیرهها کاری نمیکنند و هیات مدیره میگویند حقوق نمیگیرد و فقط وظیفه نظارتی دارد و هر کس بهتر میزند بستاند و بزند. اما وقتی اعضا ستاندند و زدند. لطفا مراقب باشیم مانع ایجاد نشود. اگر رانش، تشویق و کمک وجود ندارد حداقل مانع ایجاد نشود توسط اعضا یا بعضا هیات مدیره. یا همان افراد حذفگرا. هیات مدیره وظیفهی نظارتی خود را به اینگونه به انجام برساند که افراد حذفگرا مانع برای فعالیتها ایجاد نکنند. هیات مدیره ننشیند که برای حل اختلاف پیشش بروند. بلکه خودش آبزرونت و نظارت فعال داشته باشد نه پسیو.
آسیب شناسی.
۱۲. مدیریت اکتیو یا پسیو
مدیریت در ایران بسیار معروف است حتی در آن داستان جهانی که دربارهی بهشت و جهنم معروف است جهنم را جایی دانسته بود که مدیرش ایرانیها باشند. یکی از علل اینکه مدیریت ایرانی مدیریتی است که آن را پسیو نام میگذارم.که البته مدیریت نیست. صبر میکنند اتفاقی بیفتد بعد بلند میشوند. که دیگر خیلی دیر شده و آب رفته به جو باز نمیگردد.
آسیبشناسی و برنامه.
۱۳. مدیریت ترمزی
از ویژگیهای مدیریت ایرانی این است که آن را مدیریت ترمزی مینامم که خصلت مدیران سابق مدارس را به یاد میآورد. از چیزها جلوگیری میکنند تا به این ترتیب حضور خود را به اثبات برسانند. در انجمنهایی مثل سمپاد برعکس این مدیریت باید اپن، باز، تسهیلکننده باشد. چون اعضا اغلب آدمهای پر مشغلهاند و یک انجیاوی خصوصی دولت نیست که بخواهند مدتها پشت در اجازهاش بایستیم و نامهنگاری کنیم. لختی هیات مدیره و معطل گذاشتن اعضا خطر ریزش و شعبه شدن انجمن را دارد. آسیبشناسی.
۱۴. ویژهخواهی
هیات موسس و مدیره باید تشویق شود درست. این به بحث مورد۵ برمیگردد. اما مدیرهها و موسس از بولد شدن افراد فعال نترسند مورد ۸. تشویق باید درباره افراد فعال هم صورت گیرد. بصورت مورد ۸. جلسهها سکرت نیست و مذاکرات هستهای نیست که پشت درهای بسته انجام شود. به مورد ۱۲ بروید. اصولا ما ایرانیها ملت جوگیری هستیم. معمولا وقتی انجمن شلوغ میشود این بحثها بالا میگیرد. پس زمانهایی که شلوغ است بحثهای انجمن مال کیست را کنار بگذاریم و به مورد ۹ تبدیل نشویم. وگرنه شعارهای یازده فروردین که انجمن مال همه است در حد شعار خواهد ماند. وگرنه شعبه شدنها رخ میدهد و همه این دعواها کمکم گریه بر سر قبری که مردهای در آن نیست میشود.
۱۵. نقش هیات مدیره
موارد بالا از ۸ به بعد موارد سلبی هیات مدیرهها بود. اما هیات مدیره در گروهی با ماهیت بستر بودن چه میکند. هنوز برای خود هیات مدیرهها تا به الان روشن نبود گویا. بخاطر روشن نبودن هدف. به مورد۱ مراجعه شود و روشن نبودن پیادهسازی این هدف. هیات مدیرهها چه میتواند بکند:
- هیات مدیره نظارت کند آن هم اکتیو زمان نمیخواهد …
- سیاستگذاری کند برای همان داشتههای انجمن یعنی پاتوق و یازده فرودین. که اعضا به هدف گفتگو نزدیک شوند.
- سیاستگزاریها کلیگویی نباشد. که بعلت واضح نبودن هدف رخ میداد.
- لازم نیست خود هیات مدیره برنامه اجرا کند.
- اتاق فکر درست کند. بجای تقسیم عناوین ریاستی.
- رسانه را فعال کند.
۱۶. شفافسازی
انجمنی با ماهیت بستر و ارتباط، دولت یا شرکت نیست که چیز پنهانی از کارکنانش دارد. بنابر این جدای از جلسات هیات مدیره، هیات مدیره مشکلاتش را با اعضا مطرح کند و از اعضا بشنود. خیلی باید فضای گفتگویش را بازتر کند خیلی. در همان جلسات مشترک که در بخش گفتگو (مورد یک)گفتم یا در رسانه یا در هر برنامه دورهمی اعضا. صرفا با انتشار گزارش جلسات هیات مدیره میتواند به ماشین گزارش تبدیل شود از کلی گوییهایی غیر راهبردی.
۱۷. هیات مدیره یک ساله شود.
انتخابات هیات مدیره یکساله شود چون ابتدا و انتهای هر دوره فعالیتها زیاد میشود انتها بخاطر انتخابات مجدد و در بین این دو خبری از انجمن نیست و رکود و این بین، اگر دو ساله باشد رکود برگشت ناپذیر میشود و آب رفته به جو باز نمیگردد.
هدف و رفع آسیبهای بالا خیلی وقت اعضا و هیات مدیره را نمیگیرد و همه بیشتر غنیکردن همان آپشنهای موجود و عملی است.
نکتههای مهم:
قبل از نقد این نوشته به مورد انتقاد مراجعه کنید و سعی کنیم با فرضیات خود از نوشته به سراغ نقد نرویم. منظور نویسنده را درک یا منظورش را بپرسیم.
بعد از جلسهی هماندیشی اول اساسنامه را ملاحظه کردم و دیدم که «بررسی مسایل و مشکلات جامعه با بکارگیری توان علمی و فکری اعضا …» هم از موارد هدف آن بود. پس موارد این مقاله را به دید بررسی مشکلات جامعه هم بنگرید.
گرچه این مقاله برای تحلیل انجمن سمپاد نوشته شده است اما میتواند برای جامعه، سایر انجیاوها و جمعیتها و خانوادهها و … مفید باشد. امید مفید باشد.
تاریخ: دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶ خورشیدی
نویسنده: مریم کربلایی